تروریسم جنگی اعلام نشده و مکارانه است که قربانیان آن انسان های بی گناه هستند. گروه هایی که قادر نیستند از راه هایی چون تعامل، شستشوی مغزی و یا آموزش جهان بینی و مرام خود طرفدارانی پیدا کنند به راه های دون و خائنانه متوسل می شوند. در این راستا تمام تلاش خود را بکار می گیرند که هستی، روش زندگی و نیز مسلک و مرام خود را از طریق زور و ایجاد رعب و وحشت به جوامع انسانی تحمیل کنند.
گاهی ممکن است پدیده زشت تروریسم در قالب هویتی کمونیستی خود را پنهان کرده باشد و گاهی دیگر خود را بصورت هویتی افراطی تحت لوای اسلام بروز دهد. همه رهبران کمونیستی که بعد از لنین به قدرت رسیدند نسخه پیچیده تری از این جمله معروف رهبر خود را به کار بستند: "در اصول ما تروریسم هیچ وقت مطرود نبوده و هرگز هم مطرود نخواهد بود."درست همان طوری که کمونیسم سرخ قرن بیستم را با خون هزاران انسان بی گناه ملبس کرد، کمونیست های عصر ما نیز با همان تفکر و ذهنیت جوامع انسانی را غرق در خون کرده اند.
این تصور که سازمان های تروریستی ساختار هایی از هم گسیخته و فاقد تشکیلات خاص هستند کاملا نادرست است. همانند بلشویک ها که در عصر خود به گسترش رعب و وحشت دامن می -زدند، مکانیسم های تصمیم گیری سازمان های تروریستی عصر حاضر ما نیز توسط قدرت های مافیایی مخوف رهبری می شوند. این قدرت ها که همواره بر دولت های قانونی کشورها اعمال نفوذ می کنند دنیا را بین خود تقسیم می کنند و از تروریسم به عنوان ابزاری برای رسیدن به مقاصد خود بهره می گیرند. چنین گروه هایی از طریق سازمان های تروریستی جنگ های بین -المللی به راه می اندازند. در واقع به موازات جنگ های بین دولت های مختلف در قرن بیست و یکم اعمال خشونت آمیز نیز افزایش پیدا کرده اند. برای نمونه، بر اساس مطالعه ای که توسط دانشگاه شیکاگو انجام گرفته است، تا پیش از دخالت غرب در منطقه خاورمیانه در سال 2003 هیچ گونه حمله انتحاری رخ نداده است. این در حالی است که از این سال به بعد، 2152، 1143، 513، 259 و 44 حمله انتحاری به ترتیب در عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه و لیبی انجام گرفته است. به عبارت دیگر، با تشدید درگیری ها بین دولت ها، قدرت تروریسم نیز افزایش پیدا کرده است و این درگیری های بین المللی خود ناشی از سازمان های تروریستی هستند.
به موازات حیات قدرت های موذی و پنهان کاری که خود را صاحب کل دنیا می دانند، فعالیت های مافیایی و خیانت کارانه همانند اقدامات تروریستی و گروه های تروریستی حامی آنها نیز بوجود آمده و به حیات خود ادامه می دهند. تروریسم همیشه به طرق مختلف و در مظاهر مختلف خود را بروز می دهد: برخی مساجد را بمباران می کنند و برخی دیگر نیز به کلوپ های شبانه حمله ور می شوند و مردم بی گناه را به رگبار می بندند. بنابراین، توجه مردم نیز به مباحث دیگر منحرف می شود: مردم به بحث پیرامون "دخالت در سبک زندگی دیگران" می -پردازند و بدنبال آن نیز "تروریسم افراطی" تعریف می شود.چنین گفتمانی با هدف ایجاد یک "دشمن واحد" بوسیله دست های پنهان دردنیای غرب ساخته و پرداخته می شود و هدف آن نیز پیش برد هر چه بیشتر راهبرد قراردادن مسلمانان در برابر همدیگر است. در نتیجه عملیاتی کردن این راهبرد، اجتماعات مختلف دچار رعب و وحشت شده و برخی دولت ها نیز "بی ثبات" نامیده می شوند و به تبع آن، این دولت های به اصطلاح بی ثبات را در نگاه شهروندان و دیگر دولت -های دوست ضعیف و ناتوان جلوه می دهند.
هدف این راهبرد ایجاد نامیدی و دلسردی در میان ملت ها و تسلیم کردن آنهاست. تجارب بی شمار تاریخی گویای این حقیقت است که دولت های پنهان کار به خوبی از این حقیقت آگاهند که جوامع مایوس و نا امید بیش از جوامع دیگر مستعد استثمار هستند. آنچه امروز در دنیای ما در حال رخ دادن است نیز در راستای خلق چنین جوامعی است. این نقشه ای شوم است و کشور های مختلف از جمله ترکیه نباید در دام این نقشه کثیف گرفتار شوند.
نباید تحت هیچ شرایطی جوامع انسانی با پدیده تروریسم کنار بیایند. ناامیدی از یافتن راه حلی برای مبارزه با این پدیده شوم و پذیرفتن شکست در این راه به معنی افتادن در دامی است که قرن ها با ما بوده است. کمونیسم افراطی ودینداری افراطی هر دو از اشکال تروریسم افراطی بوده و هر دو نیز قابل حل می باشند. راه حل نیز در یک چیز نهفته است: آموزش. با روش های کاملا پایه ای و ابتدایی نیز می توان چنین شیوه آموزشی را اجرایی کرد.
تروریسم ریشه در برداشت اشتباهی از مذهب و دین داری دارد و این در حالی است که مذهب راستین به خودی خود امری ساده و فاقد پیچیدگی است. یکی از روش های آموزشی بسیار ساده برای مبارزه با برداشت های نادرست از دین تبلیغ مبتنی بر دلیل و استدلال است. با بکارگیری این روش آموزشی، این امکان وجود دارد افرادی که فریب برداشت های نادرست القا شده توسط قدرت های بزرگ که مبارزه آنها را مبارزه در راه دین جلوه می دهند خود را از این دام برهانند.
این امر در مورد کمونیسم افراطی نیز صادق است. تروریست های کمونیست اجتماعات نادانی هستند که مسحور فلسفه ماتریالیستی دیالکتیکی شدند که همه چیز را در تقابل با همدیگر می-بیند و معتقد است که ماحصل این تقابل نیز پیشرفت و درک حقیقت است.
اما برای هر انسان دلسوز وآگاهی روشن است که چنین رویکرد های آموزشی مورد استفاده قرار نمی گیرند صرفا به این دلیل که برخی از قدرت هایی که به دنبال دامن زدن به درگیری های بین المللی از طریق سازمان های تروریستی هستند تمایلی برای استفاده از این شیوه های آموزشی نشان نمی دهند. این صاحبان قدرت و نفوذ همواره طرفدار وجود اجتماعاتی بوده اند که اسیر تفکرات آنها شوند. دلیل نیز روشن است: برای آنها اجتماعات نادان ظرفیتی بالقوه برای تبدیل شدن به گروه های تروریستی هستند که آنها را دررسیدن به اهداف خود یاری می رساند.
برای مبارزه با تروریسم دو راه وجود دارد. اولین گزینه نیفتادن در دام قدرت هایی است که از تروریسم استفاده ابزاری می کنند. در این بین پرهیز از یأس و نا امیدی نقش کلیدی دارد. جوامع شاد، مصمم و متحد که این خصایل را حتی در زمان مبارزه با تروریسم پرورش می دهند توانایی تضعیف گروه های تروریستی و نیز قدرت های حامی آنها را دارند. هرگز نباید تروریسم فضای یک جامعه را ماتم زده کند و در عوض این پدیده باید پیوند بین اجزای مختلف جامعه را قوی تر از پیش کند. نباید فراموش کرد که هدف اصلی طرفداران جوامع از هم گسیخته تفرقه و چند دستگی در آن جوامع است. ملت های یکدست و یکپارچه همیشه در مقابل نفوذی ایستاده اند.
دومین راه حل مجموعه فعالیت هایی است که با هدف باز پروری و آموزش فرد تروریست انجام می پذیرد. تروریستی که با استدلال و منطق به پوچ بودن ایدئولوژی خود پی برده است دیگر تمایلی برای انجام اعمال تروریستی ندارد و اراده و انگیزه خود را نیز از دست می دهد. از طریق آموزش صحیح و دقیق می توان افرادی که در نتیجه آموزش اشتباه اسلحه به دست گرفته اند را دوباره به مسیر درست هدایت کرد. بکارگیری این روش برای ملت ها و دولت هایی که در مقابل تروریسم قد علم کرده اند لازم و ضروری است.
نباید انسان ها تحت هیچ شرایطی به پدیده تروریسم عادت کنند. تروریسم جنگی خائنانه و جعلی با هدف استیلا بر جوامع انسانی از طریق یک ایدئولوژی دروغین است. خو گرفتن به تروریسم به معنای تسلیم در برابر این توطئه شوم و دروغین است. هر تلاش علمی که پایه های تروریسم دروغین را به لرزه در بیاورد ضربه ای کاری به همه گروه هایی مروج تروریسم است. علاوه بر این، تلاش های علمی و آموزشی برای مقابله با تروریسم منجر به بی اثر کردن "راهبرد خلق جوامع سست و شکننده از طریق سیاست خشونت علیه خشونت" است، سیاستی که همواره مدنظر قدرت های حامی تروریسم بوده و خواهد بود.