قرن بیستم شاهد وقوع دو جنگ بزرگ و همچنین صدها درگیری خونین منطقه‌ای، عملیات‌های نظامی، کشمکش‌ها و آشوب‌های مردمی بود. فقط در 55 سال بعد از جنگ جهانی دوم حدود 200 جنگ رخ داده است. اگرچه حوادث قرن بیستم به سر آمده است؛ اما متأسفانه نه‌فقط هنوز جامعه انسانی از شر جنگ و درگیری رها نشده است، بلکه بر شدت و گستره آنها نیز افزوده شده و فجایع به‌مراتب بزرگ‌تری از آنچه در قرن گذشته رخ داده است، جامعه جهانی را تهدید می‌کند. در طول 15 سال گذشته،‌ میلیون‌ها نفر از جمعیت سالخورده، زنان و بچه‌ها قربانی جنگ‌های خونین به‌ویژه در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی نظیر افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لیبی، پاکستان، سومالی و فلسطین شده‌اند. حقیقت تلخ‌تر این است که ابرقدرت‌های جهانی که صحنه‌گردان بازیگران اصلی این جنگ‌ها بوده‌اند، این تحولات را «ضروری» قلمداد کرده‌اند. برای نمونه، جنگ عراق که در بیستم مارس سال 2003 میلادی به رهبری ایالات متحده آمریکا و بریتانیا و به بهانه وجود سلاح‌های کشتار جمعی رخ داد و به اشغال این کشور، تا سال 2011 میلادی منجر شد، باعث مرگ حدود یک‌ میلیون عراقی که اکثر آنها غیرنظامی بودند، شد. کاملا آشکار است جنگ عراق بیش از آنکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر باشد، انتخابی آگاهانه و مبتنی بر دستورالعمل‌های مختلف بود. مانند گذشته، جنگ در افغانستان، عراق، سوریه، یمن و مناطق دیگر نیز لازم نبود. هیچ جنگی را نمی‌توان توجیه کرد یا وقوع آن را ضروری پنداشت مگر دفاع از جان، کشور، حیات، شرافت، یا آزادی در برابر حمله دیگران. جنگ فقط در نگاه کشورهای امپریالیستی، دولت‌های تندرو، فروشند‌گان سلاح، اربابان ثروت و برخی از بانک‌های مرکزی توجیه‌پذیر است که از طریق آن بتوان از بحران‌های مالی جان سالم به‌در برد. در گذشته، جنگ‌ها بین خطوط مقدم سپاهیان اتفاق می‌افتاد؛ حال آنکه در جنگ‌های امروزی هواپیماها و سلاح‌های کشتار جمعی نقش اصلی را بازی می‌کنند. بنابراین کشتار وسیع غیرنظامیان امری گریزناپذیر است. در حقیقت با نگاهی به گذشته می‌توان جنگ جهانی دوم را پیش‌درآمدی بر این نوع جنگ‌ها به‌شمار آورد. به‌همین‌دلیل و صرف‌نظر از دلایل آن، شروع یا شرکت در یک جنگ به مثابه تصمیم برای کشتار‌ هزاران انسان بی‌گناه است.


 حق حیات جزء جدایی‌ناپذیر همه معاهدات بین‌المللی درباره حقوق‌ بشر و آزادی‌های بشری است. در نظام‌های حقوقی، مجازات نقض این حق طبیعی به دلیل اینکه غیراخلاقی، ظالمانه و غیرقانونی است، احکامی مانند اعدام و حبس ابد است. دامن‌زدن به جنگ‌ها، درگیری‌ها و نیز شعله‌ورکردن تنش‌ها که می‌تواند به کشتار جمعی انسان‌ها ختم شود، یقینا ناشی از نبود عقلانیت است. به‌همین‌دلیل، لازم است با ابزار و روش‌های سیاسی و صلح‌آمیز با هرگونه تفکری که به‌دنبال موجه جلوه‌دادن جنگ و درگیری است، مبارزه کرد. تلاش برای رسیدن به چنین مقصودی نه‌فقط تلاشی آرمان‌گرایانه نیست، بلکه برگرفته از حقیقی روشن است. فقدان عشق به همنوع و همذات‌پنداری با دنیای انسانی نقش بسزایی در جنگ‌ها و تحولات جهان کنونی دارد. جریان‌های خاصی  درصدد حل اختلافات از طریق گزینه‌های خشن و غیرسیاسی هستند؛ اما همچنان‌که با استدلال می‌توان با افراد به نتیجه رسید، به همان اندازه نیز می‌توان از پیکره نظامی خارج شد که برای رسیدن به اهداف موردنظر به کشتار انسان‌ها روی می‌آورد. مسلما رسیدن به چنین هدفی زمان‌بر است؛ اما برای نیل به آن مهم است همه افراد آگاه به نوبه خود از این هدف متعالی حمایت کرده و از طریق راهپیمایی‌های قانونی مخالفت خود را با خشونت و جنگ ابراز کنند. زمان آن رسیده است جامعه بین‌المللی، سازمان‌های مردم‌نهاد و رسانه‌ها دست‌به‌دست هم داده و یک‌صدا در برابر بازیگران اصلی جنگ قد علم کنند. باید جنگ و خون‌ریزی را متوقف کرد.

http://sharghdaily.ir/News/108148/%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D8%AA%D9%88%D8%AC%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A2%D9%86